صرفا جهت اطلاع: متن زیر برام میل شده بود منم اینجا گذاشتم... ولی ته ته تهش دلم گرفت...
با غم نوشت: خیلی حس بدیه که که درست روزی که باز از مامانت پول قرض گرفتی، گوشی از دستت بیافته و باتریش یهو داغ داغ بشه بعدهم خالی، هرچی هم شارژ کنی شارژ نشه و طبق گفته دیگران به این نتیجه برسی که باید قید باتری رو بزنی و دوباره یکی جدیدشو بخری و اینجاست که غم عالم میاد می شینه گوشه دلت و از ته دل میگی هیییییییییییییییییی روزگار...
من جزو آن دسته از آدم هایی هستم که به آن ها « عیال » می گویند . البته « مادر » هم هستم .
چند وقت پیش در یک مهمانی آقایی از دوستان را دیدم ، که به تازگی از همسرش طلاق گرفته بود . می گفت باز می خواهد تجدید فراش کند . " با خود اندیشیدم " چه فکر خوبی ، راستی کیست که زن نخواهد ؟! راستش را بخواهید « من خودم هم زن میخواهم » چرا؟! جوابش ساده است :
می خواهم دوباره درس خواندن را شروع کنم و منبع درآمدی برای خودم و ( در صورت لزوم ) خانوادهام ایجاد کنم .
زنی می خواهم که زحمتکش باشد و مرا به دانشگاه بفرستد . و در حالی که من در آرامش درس می خوانم ، از فرزندانمان مراقبت کند . به درس و مشق و بهداشت آن ها برسد . آنها را همیشه تمیز و سالم نگه دارد . به زندگی شخصی و اجتماعی آن ها برسد . آنها را به اماکن اجتماعی ( پارک ، موزه ، باغ وحش ) ببرد . اگر بیمار شدند ، از آنها مراقبت کند . نگذارد بیماری آن ها مانع تمرکز من شود .
شاغل باشد و درآمد قابل توجهی را به خانه بیاورد . درآمدش را صرف من و فرزندانمان کند . برای فرزندانمان از کارش بزند . البته شاید این کار از درآمدش بکاهد ، اما مشکلی نیست من تاب می آورم .
زنی می خواهم که نیازهای فردی مرا ارج نهد . خانه را مرتب و پاکیزه نگه دارد . به بی نظمی هایم سامان دهد . لباسهایم را بشوید . اتو کند . تا کند . برایم لباس نو بخرد . وسایل شخصیم را مرتب کند تا راحت پیدایشان کنم . آشپز چیرهای باشد . خرید کند و غذاهای لذیذ بپزد . وقتی به مسافرت می روم همراهم باشد . محیط را برای تفریح و استراحتم آماده کند . از کار و زندگیش شکایت نکند .
شنوندهی خوبی باشد و به حرفهایم گوش دهد . در مشکلات درسی به من کمک کند . تکالیف درسیم را انجام دهد . وقتی درسم تمام شد و شغل مناسب پیدا کردم ، شغلش را رها کند ! در خانه بماند و از بچهها مراقبت کند .
زنی می خواهم که به زندگی اجتماعی من برسد . وقتی به مهمانی دعوت میشویم بچهها را نیاورد . هر وقت مهمان دعوت می کنم با روی گشاده پذیرای آن ها باشد . با سکوت محبّت آمیزش بحثها و گفت و گوهای ما را تایید کند . بچهها را زودتر بخواباند که مزاحم من و مهمانانم نشوند . از مهمانانم پذیرایی کند . ظرف های خالی را از مقابل ما بردارد .
زنی می خواهم که نیازهای جنسی مرا درک کند . حداکثر لذت جنسی را به من بدهد . همیشه مطمئن شود که ارضا شدهام . به نیازهای جنسی خود شاخ و برگ ندهد . بی میلی مرا درک کند !!! مسوولیت کامل کنترل بارداری را بر عهده بگیرد . من بچه ی ناخواسته نمی خواهم !
به من وفادار بماند . بداند که زندگی پرمشغله ی من جایی برای حسادت ندارد . درک کند که ممکن است بیش از یک هم خوابه اختیار کنم . چون همیشه به اجتماع نیاز دارم . آزادم بگذارد که اگر دیگری را مناسب تر از او دیدم ، او را جایگزین کنم .
بعد از طلاق مسوولیت بچهها را بپذیرد . چون می خواهم زندگی جدیدی را شروع کنم وقتی برای بچه داری ندارم .
خودتان قضاوت کنید . شما جای من بودید زن نمیخواستید ؟!!!
زن
سینههای برجسته نیست ، موی مش کرده ، ابروی برداشته ، لبانِ قرمز نیست . زن لباسِ سفید ... شب با شکوه عروسی بوی خوشِ قرمه سبزی ، هوسِ شبهای جمعه ، قرارهایِ تاریکی کوچه پشتی ، تویِ یک ماشین نیست
زن
یک زنِ پا به ماه ، حالت تهوع ، استفراغ ، دردهای زایمان ، مادر بچهها نیست !
زن
عصایِ روزهای پیری ، پرستار وقتِ مریضی رفیقِ پای منقل ، مزه بیار عرق دورههای دوستانه نیست
زن
وجود دارد ، روح دارد ، قدرت ، جسارت ، پا به پای یک مرد ، زور دارد
عشق
اشک
نیاز
محبت
یک دنیا آرزو دارد ...
زن ... همیشه ... همه جا ... حضور دارد و اگر تمام اینها یادت رفت ، تنها یک چیز را به خاطر داشته باش :
که هنوز هیچ مردی پیدا نشده که بخواهد جایِ یک زن باشد !!!